اگر به بحران سوریه نگاه کنیم درمی یابیم که این بحران به موضوع اول دستگاه های امنیتی - اطلاعاتی کشورهای غربی و منطقه تبدیل شده است. که از جمله این کشورها می توان به تقابل روسیه با غرب و آمریکا پرداخت.
پس از طرح حمله شیمیایی موضوع حساس شد و روسیه موضع گیری هایی محکم تر نسبت به دوره های قبل ایراد کرد؛ و اگر به مواضع مقامات روسیه توجه کنیم می بینم که در برخی موارد حتی از خود دولت سوریه واکنش جدیتر و سریعتری دارد.
و یا با پر رنگ شدن موضوع سلاح شیمیایی در سوریه، بازهم این رسانه های روسی هستند که تصاویر ماهوارهای از عامل حملات شیمیایی منتشر کردند تا از این طریق بار روانی را از دوش دولت روسیه بردارند.
اگر به صحبتهای مقامات آمریکایی و حتی شیوخ خلیج فارس در دیدار با پوتین و لاوروف توجه کنیم، به برخی پیشنهادات قابل تامل برمیخوریم؛ حال سوال اینجاست، چرا با وجود چنین پیشنهاداتی پوتین پشت اسد را خالی نمیکند!؟ انگیزههای روسیه از رد پیشنهادات مالی اغواکننده چیست؟
* از بین بردن نظام تکقطبی آمریکا
آمریکاییها در طول تاریخ به دنبال این بودند که خود را به عنوان کدخدای جهان معرفی کرده و نظام تک قطبی را پیاده کنند.
تقريبا از اوايل قرن بيست و يكم اين صحبت در بين نظريه پردازان روابط بينالملل هست كه آيا واقعا دنيا يك قطبي شده و آيا اساسا پديده قطب در دنياي امروز مطرح است؟ آيا هنوز هم ميشود از مفاهيمي مانند موازنه قوا صحبت كرد؟ به نظر ميرسد اتفاقاتي كه درباره مساله سوريه و بعضي مسائل ديگر در روابط بين قدرتهاي بزرگ پيدا شده به نوعي ميتواند به ما نشان دهد كه دنيايي به نام دنياي تك قطبي واقعا مطرح نيست و ما نميتوانيم در مسائل بينالمللي از سيستم تكقطبي سخن بگوييم.
روسیه به صورت صریح در زمینه امنیت ملی و سیاست خارجی خود، به این امر اذعان دارد و در مواضع و اظهارنظرهای پوتین و مقامات روس در سالهای اخیر نیز این را دیدهایم که نظم تک قطبی و یکجانبهگرایی را در عرصه بینالملل نمیپذیرند و در این چهارچوب، چین را نیز در کنار خود میداند.
روسیه در قضییه سوریه به دنبال فروپاشی نظام تک قطبی آمریکا و درصدد است تا به دولت آمریکا بفهماند باید به نظام چند قطبی دنیا احترام بگذارد.
مقامات روس برای اثبات این ادعای خود حاضرند از هیچ تلاشی برای ابقای بشار اسد دریغ نکنند و با ارائه پیشنهاداتی به مجامع بین المللی همواره خود را به عنوان "قدرت راه حل" مطرح سازند.
"هنری کسینجر" مشاور امنیت ملی و وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در پاسخ به پرسش تلویزیونی سی ان ان درباره انگیزه روس ها در توافق اخیر با آمریکا بر سر سوریه گفت: "به باور من پوتین نمی خواهد آمریکا به صورت یکجانبه تعیین کننده روند تحولات در منطقه باشد."
* مدیریت امنیت در خاورمیانه
"خاورمیانه" به عنوان منطقه استراتژیک و اقتصادی جهان همواره جایگاه خاصی در معادلات بینالمللی داشته که اگر به سایقه آن نگاه شود در خواهید یافت نقش روسیه در آن کم و کمتر شده و در عوض نفوذ غرب و آمریکا در کشورهای خاورمیانه روز به روز در حال افزایش است.
تغییر معادلات قدرت پس از فروپاشی شوروی جهان را عرصه مانور آمریکا نمود. اشغال افغانستان و عراق به بهانه حضور طالبان که خود عامل ایجاد آن بودند و همچنان وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق که آثاری از آن یافت نشد، همگی پوششی برای توجیه سلطه و تک تازی آمریکا بود.
با توجه به مواضع شیوخ خلیج فارس می بینید که آنان نیز به مانند عروسکهایی در دستان آمریکا و غرب هستند که منافع آنان را تامین می کنند.
در واقع سوریه نقطه ای بوده که روسیه باید تصمیم میگرفت یا به حمایت خود از سوریه و ایستادگی در مقابل تمایلات یکجانبه غرب ادامه دهد یا چشم خود را ببند. اگر روسیه در مقابل این موضوع کوتاه بیاید و حالت ناظر و خنثی را پیشه کند در کار تغییر معادله به نغع نیروهای تکفیری آینده سیاسی روسیه در منطقه از نظر استراتژیک به شدت با تهدید و خطر روبر خواهد شد. روسیه دیگر نمیتواند نظر کشورهای خاورمیانه را به عنوان یک دوست و همسایه و همپیمان استراتژیک مورد ارزیابی قرار گیرد. بنابراین روسیه تصمیم می گیرد در مقابل تمامیت خواهی و زیاده خواهی ایستادگی کند. این موضع همچنین می تواند کمک زیادی به احیا نقش نقش سنتی روسیه در نظام بین الملل باشد و قدرتی که از ابرقدرتی به قدرت منطقه ای تبدیل شده بود و سالها گرفتار بود در حال احیا به عنوان ابرقدرت باشد. یعنی سوریه محلی برای احیا روسیه است.
با هر قتل و کشتار در سوریه، ترس روسیه از سلفیها فزونی مییابد. بعد از عملیاتهای تروریستی رادیکالهای اسلامی در سوریه به طور مشخص مواضعمقامات روسیه در مورد حامیان سلفیها، به خصوص کشورهای عربی از جمله عربستان، تندتر میشود ومکرراً تأکید میکنند با افزایش خونریزیها رسیدن به توافق مشکل میشود.
این موضوع تا جایی پررنگ شد که "جو بايدن" معاون رئيس جمهور آمريکا موضع گرفت و گفت: "منافع روسيه باعث شد، ولاديمير پوتين رئيس جمهور اين کشور پيشنهادي را براي حل مسئله سلاح شيميايي سوريه مطرح کند تا مانع از حمله نظامي شود.
باراک اوباما به روس ها پيشنهاد کرد در حل مسئله شيميايي سوريه مشارکت کنند. پوتين نه به اين علت که آدم خوبي است، بلکه براي حفظ منافع خودش وارد عمل شد. "
* ترکیبات انرژی و گازی در حوزه مدیترانه و خاورمیانه
بررسی بعد اقتصادی تراژدی سوریه به شفافسازی موضوع کمک خواهد کرد. در واقع، مسئله اصلی تمامی این کشورها و ائتلاف آنها بر علیه دولت سوریه، چیزی جز منابع انرژی و گاز طبیعی - که در حال تبدیل شدن به عمدهترین سوخت در قرن بیست ویکم است- نیست. قطعاً غرب مسائل ژئوپلتیکی مرتبط با تولید، حمل و نقل و مصرف گاز را بیش از هر موضوع دیگری در راهبردهای خود مدنظر قرار میدهد.
در واقع، دوگانهای که غرب بر سر راه آن قرار گرفته این است که خطوط لوله گاز از کدام مسیر به اروپا برسد: از ایران به عراق و سواحل سوریه در دریای مدیترانه یا از قطر و عربستان سعودی به سوریه و ترکیه و سپس اروپا. اتحادیه اروپا بهخوبی میداند که خطوط لوله ناباکو و ترانس آدریاتیک (تپ) و بهطور کلی کریدور جنوبی، تنها به ذخایر گازی آذربایجان متکی است و این برای کنار زدن روسیه و قطع وابستگی گازی اروپا به این کشور کافی نیست. لذا اتحادیه اروپا شدیداً تمایل دارد به منابع گازی واقع در خلیج فارس نیز دسترسی داشته باشد. سوریه یک حلقه اساسی از این زنجیره است و به دلیل نزدیکی استراتژیک دولت سوریه با ایران و روسیه، غرب پروژه تغییر رژیم را در این کشور بهصورت جدی و با هر ابزار موجود دنبال میکند. جنگی که هماکنون با سوریه به نام «دموکراسی» دنبال میشود، هدف اصلی آن نه دموکراسی بلکه هدفهای ژئوپلتیک اینچنینی است.
خط لوله ایران- عراق- سوریه برای سوریه کاملاً مقرون به صرفه و سودآور است. با این حال، دولتهای غربی، متحدان آنها در خلیج فارس و ترکیه هیچ تمایلی به اجرایی شدن این پروژه ندارند. این پروژه ترکیه را بهعنوان گذرگاه شماره یک انتقال گاز به اروپا حذف خواهد کرد و موقعیت ایران را نیز در مقایسه با قطر و عربستان سعودی تقویت خواهد نمود.
همچنین دولت آمریکا برنامه احداث خط لوله جدیدی را تصویب کرده است. این خط لوله، گاز را از قطر به اروپا منتقل خواهد کرد و ترکیه و اسرائیل را نیز دربر میگیرد. ظرفیت این خط لوله با توجه به ذخایر گازی خاور میانه، خط لوله مذکور حتی میتواند صادرات گاز روسیه به اروپا را نیز به چالش بکشد. تدوینکننده این طرح کسی جز فردریک هوف نیست. وی در عین حال یکی از اعضای «کمیته بحران سوریه» در دولت آمریکاست. بر اساس این طرح، خط لوله ذکرشده از قطر شروع شده و با گذشتن از عربستان و اردن، و لذا دور زدن و کنار گذاشتن ایران و عراق، به سوریه میرسد. در نزدیکی حمص واقع در سوریه، این خط لوله به شاخه تقسیم میشود و یکی از این شاخهها به لاتاکیا، دیگری به طرابلس در شمال لبنان و سومی به ترکیه میرود. شهر حمص برای این خط لوله، تقاطع اصلی است و عجیب نیست که شدیدترین نبردها در این شهر و همچنین، شهر القصیر در نزدیکی آن صورت میگیرد. در واقع غرب و آمریکا به دنبال شکستن انحصار روسیه برای تامین گاز اروپا و همچنین قطع وابستگی ترکیه با گاز ایران هستند.
* بی اعتمادی روسیه به غرب
روسیه به هیچ وجه به اقدامات آمریکا در شمال آفریقا و خاورمیانه اعتماد نداشته و ندارد و به رغم این که روسیه در مورد عراق سکوت کرد و یا درباره حمله به لیبی ـ که قطعنامه آن در دوره مدودوف تصویب شد ـ برداشت پوتین این است که همراهی روسیه، باعث شده آمریکا قطعنامهای از شورای امنیت بگیرد و به شکل گستردهای از آن سود جوید و تنها اهداف خود را دنبال کند؛ به همین دلیل برای تصویب قطعنامه علیه سوریه، نه تنها موافقت نکرد، بلکه در دو سال گذشته، به همراهی چین، سه بار قطعنامه علیه سوریه را وتو کرده است.
[ماجرای دخالت نظامی در لیبی چهره غرب و امریکا را برای روسیه بیش تر از پیش سیاه ساخت.
روسیه در ابتدای بحران لیبی به دلیل رابطه صمیمی با معمر قذافی از مخالفان جدی دخالت نظامی در این کشور بود. اما به مرور زمان از مواضع خود کوتاه آمد تا جایی که به قطعنامه حمله نظامی رای ممتنع داد. البته پس از حمله نظامی بلافاصله این اقدام را محکوم کردند.
آمریکا و غرب در ازای رای ممتنع روسها به آنان وعده داده بودند که منافع روسیه در دولت جدید لیبی را در نظر بگیرند و رابطه صمیمی مسکو- طرابلس آسیب نبیند.
اما پس از حمله نظامی و سرنگونی قذافی ورق برای روسها برگشت و غربیها به هیچ کدام یک از تعهدات خود عمل نکردند.]
موضوع بی اعتمادی روسیه به غرب که زمان جنگ سرد آغاز شد تا جایی پیش رفت که"سرگئی شایگو " وزیر دفاع روسیه در این رابطه میگوید: بی اعتمادی روسیه به غرب مانع برقراری روابط عادی بین دو طرف می شود و این موضوع در آینده به چالش بزرگی برای غرب تبدیل خواهد شد چرا که کشورهای غربی برای برخی از روابط و مناسبات بین المللی خود به حمایت روسیه نیاز دارند.
روسیه دیگر تاوان لیبی جدید را نخواهد داد و به وعدههای آمریکا در قبال سوریه اهمیت نمیدهند.
از طرفی باتوجه به نفوذ روزافزون غرب در سواحل دریای مدیترانه، سوریه آخرین پایگاه روسیه در سواحل مدیترانه است که به هیچ وجه نمیخواهد این پایگاه استراتژیک خود را از دست دهد.
این موارد 4سناریو روسیه در قبال حمایت از سوریه بود؛ که البته باید دید دولت روسیه در قبال این سیاستها پافشاری کرده و یا از اصول خود کوتاه خواهد آمد.
یا علی